[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]
313 یاس
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» روایت عشق

   روایت عشق  

دیروز از هرچه بود گذشتیم،امروز از هرچه بودیم!

 آنجا پشت خاکریزبودیم و اینجا در پناه میز!

دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!

جبهه بوی ایمان میداد واینجا ایمانمان بو می دهد!

 خاطره ای از شهید غلامی:

 جنگ تمام شده بود و بسیاری از شهدا جا مانده بودند . دلمان پیش آنها بود . باید می رفتیم و بر می گرداندیمشان ؛اما منطقه حساس بود و موافقت نمیکردند .

 بالاخره یک فرصت ده روزه گرفتیم . گذشته از دوری راه ، دور و برمان پر از میدانهای گسترده مین بود .

چند روزی کارمان جستجو ، سوختن زیر آفتاب و دست خالی برگشتن بود .  

فرصت ما روز نیمه شعبان به پایان می رسید . بعضی بچه ها پیشنهاد کردند کار را تعطیل کنیم و روز عید ، به خودمان برسیم . 

اما شهید غلامی گفت : (( نه ، تازه امروز ، روز کار است و باید عیدی خود را امروز از آقا بگیریم .)) همه به این امید حرکت کردیم ، ناامیدتر شدیم .  

آفتاب داشت غروب می کرد که صدای ناله و توسل شهید غلامی بلند شد : « آقا جون دیگه خجالت می کشیم تو روی مادرای شهدا نگاه کنیم ... »  

باید وداع می کردیم و بر می گشتیم . بغض توی گلوی بچه ها ترکید و به گریه افتادند   .

چند لحظه بعد ، فریاد شهید غلامی که رفته بود شاخه شقایقی را برای معراج شهدا از ریشه بیرون بیاورد ، میخکوبمان کرد . به سویش دویدیم ... شقایق درست روی جمجمه شهیدی سبز شده بود   ! 

چه حالی می شدی در این غروب نیمه شعبان ، اگر می دانستی نام این شهید ، « مهدی منتظر القائم » است!!!  

  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » 313yas ( جمعه 89/10/3 :: ساعت 12:0 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بیانیه جمعی از وبلاگ نویسان در محکومیت اقدامات سران فتنه
منتظر
پیامک علمایی
روایت عشق
امام حسین(ع)
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 31
>> بازدید دیروز: 17
>> مجموع بازدیدها: 21136
» درباره من

313 یاس

» فهرست موضوعی یادداشت ها
بیانیه . روایت عشق .
» آرشیو مطالب
دی 89

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
شخصی
مریم جون !
کانون لشکر فرهنگی یوسف زهرا
فرهنگی هنری، عکس، مدل لباس، مانتو، ژاکت، سارافون دخترانه و زنانه
فروشگاه نرم افزا سرگرمی و بازی و زیورآلات و ...

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان








» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب